پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۴ اسفند ۲, یکشنبه

جایزه صلح رمارک۱ به آدونیس۲، اهدا شد

سرانجام، در روز جمعه (۱۹ فوریه / ۳۰ بهمن) جایزه صلح اریش ماریا رمارک۳، به آدونیس نویسنده و شاعر ۸۶ سالۀ معروف جهان عرب اهدا شد. وولفگانگ لوکه رئيس هیئت داوران و رئيس دانشگاه اوسنابروک گفت که جایزه رمارک به آدونیس تعلق می‌گیرد چون او برای جدایی دین و دولت و حقوق برابر زن و مرد فعالیت می‌کند....



تابستان گذشته که نام آدونیس به عنوان برنده جایزه صلح رمارک اعلام شد، انتقادهای شدیدی، بویژه از طرف منتقدین عرب، مطرح شد. از جمله او را متهم به نزدیکی به رژیم بشار اسد، رئیس جمهور سوریه کردند. وولفگانگ گریزرت، شهردار اوسنابروک گفت که این ادعا خطاست.


دانیل گرلاخ، کارشناس مسائل سوریه که به عنوان سردبیر مجله "زنیت" سخنرانی ستایش‌آمیز از آدونیس را در آغاز مراسم اهدای جایزه ایراد کرد، گفت که برداشت او این است که از آغاز جنگ در سوریه از آدونیس به این دلیل انتقاد می‌کنند، چون او مثل بشار اسد علوی است. گرلاخ گفت اما رژیم اسد جامعه علوی‌ها در سوریه را قربانی می‌کند و اهمیتی نمی‌دهد که آنان در آرامش و رفاه باشند یا نه؛ "علوی‌ها در "وضعیتی اهریمنی" میان طایفه اسد و خشم دیگر گروه‌های مردم گرفتار آمده‌اند".

آدونیس در سخنرانی خود به مناسبت دریافت جایزه اریش ماریا رمارک در روز جمعه (۱۹ فوریه / ۳۰ بهمن) در شهر اوسنابروک گفت که اروپا با نیروهای عربِ عقب‌مانده، دست به یکی کرده و در نابود کردن دستاوردهای فرهنگی عصر پیش از اسلام سهیم است. او همچنین گفت که اروپا در مورد "بیرون راندن نزدیک به چهارده میلیون کودک عرب که محروم از تحصیل‌اند نیز مسئول است چون حتی مدارس نیز نابود شده‌اند". او گفت " موج آوارگان، اروپا را به یاد مسئولیت تاریخی و کنونی آنان در رابطه با پیدایش نظام‌های استبدادی جدید در جهان عرب می‌اندازد."

آدونیس، از اندیشمندان عرب خواست که راهی برای برون‌رفت از کشمکش موجود بیابند. او گفت موضوع تنها تغییر رژیم نیست بلکه ایجاد حکومتی دمکراتیک و جدا کردن دین و دولت است. او گفت: "روشنفکران عرب باید استبداد رژیم و اپوزیسیون آن را آشکارا طرد کنند."

مصاحبۀ چالشی دی ولت با آدونیس، قبل از دریافت جایزه

بعد از بحث و جدل‌ها می‌توانستید از دریافت جایزه صلح «رمارک» صرف‌نظر کنید. آیا واقعا سزاوار دریافت این جایزه هستید؟
شخصا سزاوار هیچ‌چیزی نیستم؛ فقط شعر و شاعری. اگرچه قصد دفاع از خودم را ندارم، تاکید می‌کنم، که شکل انتقاد بیانگر طرز فکر منتقدان است.

بیش از همه روشنفکران عرب و سوری‌اند که از شما انتفاد می‌کنند
از آنجا که این مناظره را شایسته یک روشنفکر نمی‌دانم، علاقه‌ای به این دعوا ندارم.

اتهام اصلی شما عدم محکومیت قاطع رژیم سوریه است، چه پاسخی دارید؟
این دروغی بیش نیست و ثابت می‌کند که منتقدان کتاب‌های جدید مرا نخوانده‌اند.

اگر صادق العزم ، نجم والی و نوید کرمانی اینجا بودند، به آنها چه می‌گفتید؟
می‌گفتم در شأن کرمانی نیست که سخنگوی دروغگوها بشود. نمی‌فهمد، چون نوشته‌های مرا نخوانده است.

محرک اصلی منتقدان، نامه سرگشاده شما در سال ۲۰۱۱ به بشار اسد بود که او را «رئیس جمهور منتخب» خواندید. امروز چه چیزی به او می‌نوشتید؟
درست همان چیزی که قبلا نوشتم: که او باید استعفا دهد. اما من نامه دومی هم نوشتم که خطاب به انقلابی‌ها بود. از آنها درباره ایده‌های‌شان پرسیدم. اما آن‌ها تمایلی به خواندن آن نداشتند، چون مستقل نبودند.

به چه کسی وابسته بودند؟
به آمریکایی‌ها، به سعودی‌ها، به قطری‌ها، به نوعی از سیاست در اروپا.

شما می‌گویید که جامعه عرب بیمار است. تشخیص شما چیست؟
بر اساس سیستمی تمامیت‌خواه بنا شده است. مذهب همه چیز را دیکته می‌کند. چگونه باید راه رفت، چطور باید وارد توالت شد، چگونه باید عشق ورزید

بنابراین اسلام مدرن امکان‌پذیر نیست؟
مذهب را نمی‌توان اصلاح کرد. اگر آن را اصلاح کنید، از آن جدا شده‌اید. به همین دلیل اسلام مدرن امکان‌پذیر نیست، اما مسلمان مدرن ممکن است. اگر جدایی مذهب و حکومت نباشد، دمکراسی پدیدار نخواهد شد و همچنین برابری حقوقی برای زنان. نتیجه این که ما سیستمی تئوکراتیک را حفظ می‌کنیم. این پایان ماجراست. مشترکاً به کمک غربی‌ها در خاورمیانه حکومت‌های مذهبی برقرار می‌شوند.

این یکی از استدلال‌های قدیمی شماست که بعد از بشار اسد، حکومتی بدتر خواهد آمد. آیا تحولات سوریه را دلیلی بر صحت نظرات خود می‌دانید؟
اسد تنها یک جزء است. موضوع مورد توجه من کل جهان عرب است. چرا غرب هیچ‌گاه از عربستان سعودی صحبت نمی‌کند؟ آیا آنجا دمکراسی برقرار است؟ یک روشنفکر باید فارغ از تاثیر پروپاگاندای سیاسی باشد و نگاهی فراتر از آن داشته باشد.

در آلمان بزودی کتابی از عکاس اداره پلیس سوریه منتشر خواهد شد که شکنجه‌های رژیم اسد را مستند کرده است. عکس‌ها یادآور جنایات نازی‌ها و خمرهای سرخ هستند. در مقابل این کارنامه بربریت به عنوان یک سوری چه حسی دارید؟
آن‌ها یادآور گوانتانامو هستند، جنایات آمریکا، کشوری متمدن، پیشرفته و تکنولوژیک.

واقعاً می‌خواهید شکنجه‌های اسد را با گوانتانامو مقایسه کنید؟
من مخالف اسد و مخالف گوانتانامو هستم. برای مبارزه‌ای بهتر با هر دوی آن‌ها، می‌بایست هر دو را در نظر داشت. این را که اسد شکنجه می‌کند، از ۵۰ سال پیش می‌دانیم. علیرغم این مسئله، غربی‌ها متحد او بودند. چرا حالا درباره آن صحبت می‌شود؟

آیا از نظر شما اسد جنایتکار است؟
همه آن‌ها جنایتکار هستند.

شما باز هم از پاسخ طفره می‌روید
در این منطقه از دنیا همه جنایتکار هستند، هیچ کسی به واسطه انتخابات آزاد به قدرت نرسیده است. از نظر 
من بین رژیم و مخالفان‌اش فرقی نیست.

دستگاه حکومتی رژیم اسد دهه‌ها مردم را سرکوب و شکنجه کرده است. و شما هر دو طرف را در یک سطح قرار می‌دهید؟
من مدت‌هاست که مخالف حکومت اسدها هستم. وقتی‌که من انتقاد می‌کردم، کسانی که اکنون از من انتقاد می‌کنند، کارمندان رسمی حکومت بودند. رژیم اسد کشور را تبدیل به زندانی بزرگ کرد. اما مخالفان‌اش که خود را انقلابی می‌دانند، دست به قتل‌عام می‌زنند، و سر می‌برند، زنان را مانند کالا در قفس می‌فروشند و کرامت انسانی را زیر پا له می‌کنند.

چرا تروریست‌های داعش و مخالفان رژیم را هم‌‌‌تراز می‌کنید؟
برای این که اجازه دادند، برای این که نه نگفتند.

چه کاری می‌توانستند بکنند؟
با یک طومار. تمام جامعه عرب می‌توانست نه بگوید و فریاد بکشد. شرم‌آور است.

شما نظری تند علیه جهان عرب دارید و فراتر از آن منتقد سرسخت اسلام هم هستید. آیا احتمال دارد که این امر دلیل مخالفت با شما باشد؟
من به نوعی «بز طلیعه» (بلاگردان) هستم. من فرهنگ عربی و سیاستمداران آن را از سال ۱۹۷۵ نقد کرده‌ام و می‌توانم بگویم: عرب‌ها به پایان خود نزدیک شده‌اند.

این یعنی چه؟
 به این منظور که عرب‌ها دیگر جزء نیروهای خلاق نیستند. اسلام دیگر نقشی روشنگرانه در زندگی ندارد و گفتمانی ایجاد نمی‌کند. دیگر تحرکی وجود ندارد. دیگر ناتوان از پدیدآوری اندیشه، هنر، دانش و هرگونه خلاقیتی‌ست که قادر به تغییر دنیا باشد. این تکرار نشان پایان آن است. عرب‌ها به عنوان کمیت هم‌چنان حضور خواهند داشت، اما آن‌ها دیگر قادر نخواهند بود که از نظر کیفی موجب بهبود و انسانی‌تر شدن جهان شوند.

نتیجه‌ای اندوه‌بار از زبان مردی که به عنوان مشهورترین شاعر عرب‌زبان شناخته شده است
به یک درهم‌شکستگی، آغازی جدید نیاز است. امیدوار بودم که بهار عربی چنین پدیده‌ای باشد، اما به خطا رفته بودم. نتیجه، سقوط به قهقرا بود، چون هدف تغییر اجتماع نبود، بلکه فقط تغییر رژیم‌های حاکم و جابجایی قدرت.

جنبشی بود خواهان آزادی
کدام آزادی؟ آزادی زنان و برابرحقوقی آن‌ها به عنوان مثال؟

آیا آزادی عقیده، آغاز خوبی نیست؟
آزادی انسان‌ها از ضروریات است. آزادی زن‌ها از قید شریعت، اعطای حقوق بشر، این‌ها مسئله اصلی هستند. پیش‌شرط تغییر جامعه، می‌بایست تغییر بنیان‌های فرهنگی و مذهبی می‌بود.

بچه‌ها و نوجوانان به دنبال یک زندگی جدید در خیابان بودند، آن‌ها بی‌گناه بودند، آن‌ها را به قتل رساندند
درست است اما انقلاب باید عمیق‌تر، آگاه‌تر و دوراندیش‌تر از رژیم باشد. ما همه بر سر تغییر رژیم توافق داشتیم. اما تمامی سیستم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باید تغییر کند. آیا تا بحال یک اعلامیه رسمی انقلابیون در محکومیت داعش خوانده‌اید؟ اعلامیه‌ای که خواهان سکولاریسم باشد؟ نه. به همین دلیل ماجرا بر سر خیانتی سنگین علیه انقلاب است.

شما درخواستی روشنفکرانه از جامعه‌ای دارید که در آغاز راه و درگیر حس ناامیدی و ناتوانی است: اگر سبزی‌فروش تونسی، محمد بوعزیزی نظم جدید جامعه عرب را بر روی کاغذ نوشته بود، دست به خودسوزی نمی‌زد.
درباره آغاز جنبش که همه ما هم‌نظر هستیم. من چهار مقاله در باره بوعزیزی نوشتم. اما چهار یا پنج سال بعد از آن، اوضاع از چه قرار است؟ این مسئله اصلی‌ست، این که چه وضعیتی به وجود آورده‌اند. جهان عرب درگیر وضعیتی‌ست که به تخریب آن منجر خواهد شد: ابتدا عراق، لیبی، اکنون نوبت سوریه و یمن بی‌چاره است.

آیا این جهان عرب نیست که خود دست به تخریب خود زده است؟
نه، این غربی‌ها به همراه بنیادگرایان عرب هستند. آنچه در خاورمیانه رخ داده است را فقط با در نظر گرفتن نقش غربی‌ها می‌توان فهمید. آنها هیچ‌گاه تلاشی برای حمایت از حقوق بشر و دموکرات‌ها نکردند. آنها حتی هیثم مناع یکی از رهبران اپوزیسیون سوریه را که مخالف خشونت بود جدی نگرفتند و با او مانند شخصیتی بی‌اهمیت رفتار کردند.

اسد به تازگی گفته است که قصد بازپس‌گیری تمام سوریه را دارد. آیا این امر موجب وحشت شما می‌شود؟
اندوهگین‌ام می‌کند. اما من که سیاست‌مدار نیستم، یک آدم فرهنگی هستم، یک شاعر.
برای شما اسلام مانع اصلی دموکراسی‌ست. این برای هر مسلمان معتقد یک بی‌حرمتی است
از این مسئله خوشنودم که مذهبی‌ها در من یک دشمن می‌بینند. من دشمن رادیکال فرهنگ و مذهب‌ نهادینه‌ شده‌ای هستم که به تمامیِ جامعه تحمیل می‌شود.

آیا به مرگ تهدید شده‌اید؟
طبیعتاً. اما اهمیتی ندارد. برخی باورها ارزش خطر کردن را دارند.

شما ارتباط خود را با ریشه فرهنگ عربی‌تان قطع کرده‌اید. بگویید که آیا دلیل این امر جنایاتی‌ست که به نام شما و اسلام انجام می‌شود. ادونیس امروز چه کسی‌ست، هم‌چنان یک سوری، یک عرب، هم‌چنان یک شاعر عرب، و غیر از آن یک فرانسوی؟
وطن من زبان من است.

شما به خدا اعتقاد ندارید، اما به شعر چرا. قدرت شما چیست؟ وعده‌های شما؟
شعر ما را به طبیعت پیوند می‌زند. یک گل، سلاحی ندارد. عطرش سلاح اوست. شعر سرودن همانند عشق است. او به آدم امکان می‌دهد جهان را جور دیگری ببیند.

آیا تابحال تلاش کرده‌اید به فرانسوی بنویسید؟
متأسفانه یا خوشبختانه آدم فقط می‌تواند یک مادر داشته باشد. می‌شود پدرهای زیادی داشت. اما شعر و شاعری از زبان مادری می‌آید. عربی زبان مادری من است، او پوست، خون و شریان‌هاست. بنابراین هم‌چنان به عربی خواهم سرود.
منبعدی ولت

پانویس
۱- اریش ماریا رمارک (۱۸۹۸-۱۹۷۰)، نویسنده متولد شهر اوسنابروک است که رمان "در غرب خبری نیست" او از شهرت جهانی برخوردار است.
۲-آدونیس، نویسنده، و شاعر معروف جهان عرب، در اصل سوری - لبنانی، و نام اصلی‌اش علی احمد سعید اسبر است. او از سی سال پیش در مهاجرت پاریس زندگی می‌کند. این شاعر ۸۶ ساله مراجعان را در آپارتمانی کوچک در طبقه نهم ساختمانی بلند‌مرتبه می‌پذیرد. با این حال خانه شاعر در برج ۳۷ طبقه «تور گومبتا» در محله اداری «لا دفانس» پاریس قرابتی با برج عاج ندارد. جایزه صلح اریش ماریا رمارک شهر اوسنابروک آلمان را دریافت کرد. او در سخنرانی خود اروپا را در برپایی جنگ داخلی در وطنش شریک جرم دانست.
۳- جایزه اریش ماریا رمارک شامل مبلغ ۲۵ هزار یورو است و از سال ۱۹۹۱ هر دو سال یک بار به شخصیت‌هایی اهدا می‌شود که برای برپایی صلح تلاش می‌ورزند.

در باره آدونیس

آدونیس شاعر سوری
برگردان: محبوبه افشاری

علی احمد سعید اسبر معروف به ادونیس، سال [۱۹۳۰] در روستای قصابین از توابع شهر جبله واقع در استان لاذقیه ِ سوریه متولّد شد. سال [۱۹۵۰] وارد دانشگاه دمشق شد و در رشته ادبیات عرب لیسانس گرفت. در سال [۱۹۵۶] راهی بیروت شد و ارتباط جدّی‌یی را با شاعران آغاز کرد. ادونیس با انتشار مجلّه‌هایی چون ” مجلّه شعر”، با همکاری یوسف الخال و ” المواقف” سهم عمده‌یی در پویایی شعر معاصر عرب داشته است. سال [۱۹۸۵] به پاریس رفت و در سال [۱۹۸۱] جایزه انجمن
جهانی شعر آمریکا و [۱۹۸۶] جایزه بزرگ بروکسِ بلژیک و [۱۹۹۷] جایزه تاج طلایی مقدونیه و پس از آن جوایز معتبر دیگری را از آن خود کرد. دکترای خود را از دانشگاه سنت ژوزف دریافت کرد و چند سالی‌ست که نام او در لیست نامزدهای جایزه نوبل قرار دارد.
فعالیت‌های زیادی در عرصه ادب و فرهنگ با عنوان‌های، شاعر، مترجم، روزنامه‌نگار، استاد دانشگاه و متفکّر داشته است. شاید بتوان او را متجدّدترین شاعر عرب، چه در عرصه شعر و چه در عرصه نقد دانست.

نگاه ادونیس به اسطوره، نماد، تاریخ، و خلق تصاویرِ نو و زیبا و بیان اندیشه‌های عمیق در شعر، دنیای متفاوتی را پیش روی مخاطب می‌گسترَد
برگرفته از سایت آوانگارد / ادبیات پیشرو ایران
http://avangardha.com/%D8%B4%D8%B9%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AD%D8%A8%D9%88%D8%A8/

هیچ نظری موجود نیست: